من گریه می کنم خون یا ابر غرق خون است؟این آسمـــان دوباره بدجــــور لالــه گون است!خورشیــد وقت رفتـــن پاشیــده خــون دل رابر روی آسمــــان که طـــوفانـی از جنون استطـــوری به خـون تپیـــده این آسمان که گوییدر دشـت روی لالــــه از شـــرم واژگــون استاز این غــروب غــمگیـن لرزیـد در خودش کوهکــوهی که خود برای غـم دیدگان ستون استمــــادر دوبــاره بـــر لـــب دارد دعـــا گمــانـــمایـــن آسمــــان قـرمــز بسیار بـد شگــون استدر آسمـــان کبــــوتـــر پـر زد به قصــد پـــروازپــر وا نکرده امّـا، بــی چــــاره سرنگــون استمــی جوشد اشـــک مــادر بر رود گــونه هایشاین اشـــک ارمغانــی از چشمــه ی درون استپی نوشت 1: وزن شعر مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن استپی نوشت 2: امیدوارم بپسندیدپی نوشت 3: انگار تمام دنیا دست به دست هم داده تا ساکت باشم، ساکتم... ساکت مثل ابرها...پی نوشت 4: شاید بعضی جاهاش رو تغییر بدمپی نوشت 5: چند روز پیش این اسمون رو دیدم اما نتونستم عکس بگیرم ازش، اون آسمون خیلی قشنگ تر از این بود، اگه یه بار دیگه دیدم حتماً تصویر رو عوض می کنمپی نوشت 6: ...پی نوشت 7: امیدوارم دوست داشته باشید...برچسبـهـ ـا : درد دل, شعر از خودم, رفیق ♥ چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 16:1 توسط: علی شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 14:13